برای پسری که هیچ وقت ناامید نشد
امروز 21 آگوست، تولد رابرت لواندوفسکی است.
21 امین روز از هشتمین ماه سال، درست 27 سال پیش، پسری در خانواده کاملا ورزشی لواندوفسکی به دنیا آمد که نامش را رابرت نهادند. پدرش قهرمان جودو و مادرش والیبالیست بود. رابرت در پایتخت لهستان به دنیا آمد و فوتبال را از همان ورشو و تیم اول شهرش، لژیا ورشو آغاز کرد. در نوجوانی متحمل سختی های زیادی شد. غم از دست دادن پدرش و شکستن غرورش بخاطر اینکه لژیا ورشو او را نخواست تا ضربه های بزرگی در نوجوانی بخورد. می گوید: سعی می کردم مثل یک مرد باشم. رفتن پدرم سخت بود اما یاد گرفتم تا روی پاهای خودم بایستم.
@1376@
اولین گلی را که برای لژیا به ثمر رساند به طرف پدرش رفت تا شادی اش را با او تقسیم کند. اما لوا دیگر پدری نداشت. پدرش را از دست داده بود و با خودش عهد کرده بود گلهایی را که میزند به روح پدرش تقدیم کند.
پس از ترک لژیا ورشو، راهی زنیک شد. تیمی در دسته سوم فوتبال لهستان! اما نا امیدی برای رابرت معنا نشده بود. جنگید؛ تلاش کرد و تیمش را راهی دسته های بالاتر کرد. به ثمر رساندن 21 گل در دسته دوم برای زنیک، توجه باشگاه بزرگی از لهستان را به او جذب کرد؛ لخ پوزنان.
ژوئن 2008 با مبلغ 1.5 میلیون یورو خریداری شد. در لیگ اروپا به میدان رفت و مقابل نماینده آذربایجان تک گل تیمش را به ثمر رساند. زمانی که کم کم وارد دهه سوم زندگی اش می شد.
فصل بعد، تیمش را قهرمان لهستان کرد و با 18 گل به مقام آقای گلی رسید. لوا پرنده ای بود که پرواز را آموخته بود. حالا نیاز به جایی برای پریدن داشت. و چه چیزی در آن زمان بهتر از پیشنهاد باشگاهی بزرگ در لیگ استعداد پرور بوندس لیگا؛ بروسیا دورتموند.
@1377@
بلافاصله چمدان هایش را بست و بلیطی به مقصد ایالت وستفالن در آلمان گرفت. به تیم یورگن کلوپ پیوست که پر از استعداد های زیر 23 سال بود. او برای بازی کردن باید با مهاجمانی با تجربه تر نظیر باریوس پاراگوئه ای رقابت می کرد. اما لوا برای رقابت آمده بود. برای اولین گلش تا دربی روهر صبر کرد تا در پیروزی 3-1 تیمش مقابل شالکه گلزنی کند. در پایان فصل هشت گل به ثمر رساند.
پس از مصدومیت لوکاس باریوس، رابرت متوجه شد که فرصتی بهتر از این گیرش نمی آید. او که حالا به مهاجم اصلی دورتموند تبدیل شده بود شروع به گلزنی های مداوم کرد. تا در عین ناباوری، پدیده ای از بلوک شرق، آقای گل بوندس لیگا شود. در آن سال دورتموند توانست قهرمانی اش را تکرار کند.
@1378@
مثلث گوتزه، رویس، لواندوفسکی به یکی از مخوف ترین خط حملات اروپا تبدیل شده بود. لوا چیزی فراتر از بوندس لیگا را می خواست؛ او لیگ قهرمانان را هدف قرار داده بود. دورتموند زیاد خوش شانس نبود که با رئال مادرید، منچستر سیتی و آژاکس هم گروه شد. اما با اقتدار به صدر جدول تکیه زد. در بازی حماسی در دقیقه های پایانی مالاگا را برد تا به دوباره به رئال برسد؛ این بار در مرحله نیمه نهایی.
زدن چهار گل در نیمه نهایی لیگ قهرمانان به رئال مادرید؛ چیزی که در رویاهای لواندوفسکی نیز ظهور نکرده بود اما او اینکار را ممکن کرد، به یاد نوجوانیش افتاد و گل هایش را تقدیم پدرش کرد. و تیمش را به فینال لیگ قهرمانان رساند. و دیدار با بایرن مونیخ.
@1379@
بایرن مونیخ در لحظات آخر رویای لوا را بر باد داد و سه گانه را کسب کرد. البته وی از مقام آقای گلی اش در آن فصل از بوندسلیگا نیز محافظت کرد.
@1380@
پس از جدایی گومز و مانزوکیچ، بایرن که بعد از روی ماکای، تمام کننده توانایی را در تیم خود ندیده بود؛ مهاجم لهستانی را هدف گرفت. رابرت به یاد پدرش افتاد که آرزوی بازی وی در بایرن مونیخ را داشت. پس پیشنهادات هنگفت را رد کرد و با قراردادی آزاد به بایرن مونیخ پیوست.
@1381@
هم اکنون لوا در حال سپری کردن فصل دومش در بایرن مونیخ است و ازدواج کرده. پپ گواردیولا به وی اعتماد دارد و وی نیز جواب اعتمادش را به خوبی می دهد. سه بار نیز موفق شده دروازه تیم سابقش را باز کند. و در بوندسلیگا در رقابتی نزدیک، آقای گلی را به الکساندر مایر واگذار کرد. لوا شاید هدف بزرگتری در سر داشته باشد. آقای گلی بوندس لیگا؟ کفش طلا؟ سه گانه؟ شاید حتی کسب عنوان توپ طلا. زیرا با تلاش همه چیز به دست می آید. همه چیز...